در قسمتی از کتاب "حمیدرضا" که حاوی عاشقانه ‌های خواهر شهید حمیدرضا زمان زاده است، می‌خوانید: «مصائب حضرت زینب سلام الله علیها را جلوی چشمم مجسم می‌کردم. اما برایم خیلی سخت بود. خود را در برابر عظمت صبر و مصیبت‌های زینب کبری سلام الله علیها ذره‌ای کنم که چه عرض کنم، هیچ می‌دیدم.»
به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، کتاب «حمیدرضا» عاشقانه‌های خواهر شهید حمیدرضا زمان زاده است که انتشارات «تقدیر» آن را در نوبت اول در 3000 نسخه در قطع رقعی در زمستان 1396 به چاپ رسانده است. و لیتوگرافی و چاپ از «تقدیر» می‌باشند. قیمت این کتاب در چاپ اول 10000 تومان می‌باشد.
 
بُرشی از کتاب «حمیدرضا»|
 
بخشی از این کتاب را با هم می‌خوانیم:
 
مصائب حضرت زینب سلام الله علیها را جلوی چشمم مجسم می‌کردم. اما برایم خیلی سخت بود. خود را در برابر عظمت صبر و مصیبت‌های زینب کبری سلام الله علیها ذره‌ای کنم که چه عرض کنم، هیچ می‌دیدم.

منتظر طلوع صبح بودم. آن شب به ما با وجود آن همه فامیل‌ و آشنا خیلی سخت گذشت. و چه کشید حضرت زینب سلام الله علیها با داغ آن همه عزیز در میان خیل نامحرمان؛ به راستی شب 11 محرم چه شبی بود؟! چه بر امام حسین علیه السلام گذشت از آن همه غربت و رنج؟! و چه بر اولادش گذشت از سختی داغ عزیزان و اسارت در چنگال دیو صفتان؟! و چه بر زین العابدین علیه السلام گذشت بادیدن معصوم ترین دختران آل پیامبر بین نااهلان و نامحرمان؟!

از اوضاع و احوال خانه پدرم برایتان بنویسم. به علت تعطیلی روز تاسوعا و عاشورای حسینی و مرخصی رفتن کارگران نانوایی و نبودشان، پدرم برای آوردن کارگر نانوایی، شبانه به زنجان رفته بود. چون ایشان روی قضیه نانوایی خیلی حساس بود و نمی‌خواست مردم بدون نان باشند.

تعداد نانوایی‌هایگ در شهر ما خیلی کمتر از حالا بود و محدود به چند نانوایی می‌شد. مادرهم با مادربزرگم آن شب تنها بودند. مطلبی که می‌نویسم از قول مادرم می‌باشد. ایشان می‌گویند: «شب خوابیده بودم که در عالم رویا دیدم آقای سبزپوش و بسیار قدبلند، جلو ایوان ایستاده بودند، از هیبت و شوکتش درخواب فهمیدم امام علیه السلام است. صورتش نمایان نبود.»
 
انتهای پیام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده